مهاجرت کن اما اول از درون خودت!

سلام دوست من!

جهان ما آیینه از درون ماست!

این روزها خیلی فکر میکنم به رفتار آدم ها با خودم، اتفاقاتی که توی زندگی ام داره میافته و کلا هر جیزی که دارم تجربه میکنم چه خوب چه بد و به ی نکته خیلی جالب و همیشگی بر میخورم. و اونم اینکه هر اتفاقی که توی زندگی مون داریم تجربه میکنم و حتی هر رفتار خوب و بد دیگران نسبت به خودمون، بخاطر عملی که ما مثل همون یا شبیه به اون رو با کسی دیگه داشتیم. متوجه شدی منظورم چیه؟ یعنی اگه امروز کسی به تو خوش رفتاری میکنه و باهات صادق بخاطر این که تو هم ی جایی ی روزی ی موقعی با ی کسی صادق بودی و خوش رفتاری کردی. برعکسش هم همین اگه ی نفر یا ی چیزی تو زندگیت داره تو رو اذیت میکنه از اون چیز یا اون کس ناراحت نشو، سکوت کن و ی جایی خلوت کن و فکر کن ببین جایی بوده که تو هم همین رفتار و یا مشابهش رو از خودت بروز داده بوده ای ؟ اگه با خودت صادق باشی جوابت قطعا مثبت. قانون جهان بدون نقص کار میکنه و به قول قرآن به اندازه ذره ای کار خِیر یا بد کرده باشیم به حساب میاد. این ساز و کار جهان هستی، جهان هستی همیشه مارو به سمتی هدایت میکنه که کلیت وجود خودمون رو بپذریم. ما ادم ها و شرایطی رو به خودمون جذب میکنیم که جنبه های فراموش شده خودمون رو انعکاس میدن. باز هم به قول قرآن، خداوند اراده کرده ما رو رشد بده و به سمت کمال هدایت کنه،‌چه ما بخواهیم چه نخواهیم.

یاد ی داستان قرآنی افتادم، داستان حضرت موسی، توی داستان حضرت موسی میخونیم که این آدم خب از زمان تولدش خداوند به مادرش الهام کرده بوده که از مرسلین قرارش میدیم و خب طبیعتا در زمان رشدش هم آموزه ها و تربیت که داشته در همین راستا بوده، اینو میگم که متوجه بشیم این آدم از قوانین خداوند بی خبر هم نبوده، و در ادامه داستان میخونیم که خداوند میفرماید در جوانی به او علم و حکمت دادیم ولی در ادامه داستان میبینیم که حضرت موسی بخاطر زور زیادی که داشته ی روز میره که کمک کنه به ی دوستی از قومش، میزنه و ی نفر از سربازهای فرعون رو میکشه، خب همون لحظه متوجه این خطای خودش میشه و به خدا میگه خدایا این از عمل شیطان بود ولی خب باز فردا هم میره که کمک کنه به اون دوستش و نزدیک بود یکی دیگه رو هم بکشه و ادامه داستان که از شهر فرار میکنه و به خداوند میگه خدایا کمکم کن که اگر کمکم نکنی از گمراهان میشم و سال ها نزد حضرت شعیب بود و...

اما نکته اش این بود که حتی پیامبران خدا هم از این موضوع مستثنا نیستند که یک انسان شامل همه خصوصیت های خوب و بد! و تنها زمانی جهان به ما واکنش متفاوت نشون میده در مورد ناخواسته هامون که اول از همه عیب و ایرادات خودمون رو بپذیریم با آغوش باز و به خطاهامون و رفتارها و افکار اشتباهمون پی ببریم و مالکیت همشون رو قبول کنیم و بعد خداوند اون ها رو از زندگی ما میبره و حتی تبدیل میکنه به حسنات. در اکثر داستان های قرآنی پیامبران خطاهای این چنین داشتند و اتفاقا زمانی بوده که اونها فکر میکردند چون پیامبر هستند فلان خطا دیگه ازشون سر نمیزنه. مثل داستان حضرت داود، مصل داستان حضرت سلیمان، مثل داستان حضرت یونس، و خیلی پیامبران دیگه، مثل داستان حضرت یعقوب.

مثلا توی داستان حضرت یعقوب که دیگه خیلی واضح این اتفاق افتاد، حضرت یعقوب به فرزندانش گفت من میترسم یوسف با شما بیاد و شما ازش غافل بشید و گرگ ها اونو بخورند. فرزندان یعقوب دقیقا همین جمله رو به پدرشون گفتند. یعنی از چیزی که ترسید سرش اومد.

بحث ما هم همین که از چیزی که میترسیم سرمون میاد، چیزی که توی شخصیتمون مخفی کردیم و ی جایی خودش رو نشون میده. مثلا دروغ گفتن! چند نفر از ما از ادم های دروغگو بدمون میاد؟؟ تقریبا همه! کسی که از آدم دوغگو خوشش نمیاد؟! و جالب تر این که اکثر ما هم خودمون رو صادق و راستگو فرض میکنیم!!!! 

ی نمونه بگم مثلا تو روابط، شنیدی بعضی ها میگن هرکی میاد تو زندگی من فلان ویژگی بد رو داره؟ میدونید چرا چون اون آدم خودش همون ویژگی رو داره ولی قسم حضرت عباس میخوره که نه من اون ویژگی رو ندارم!! و تا زمانی که بخواد نپذیره که خودش هم کم و بیش اون ویژگی رو داره همین آش و همین کاسه است! نفر بعدی هم که بیاد تو زندگیش همون ویژگی رو داره. گفتم بهتون بچه ها جهان بیرون ما آیینه درون ماست. هر چی میبنیم یعنی خدا داره با ما باهاش حرف میزنه که فلانی هواست باش تو خودت هم همین ویژگی رو داری؟؟ خودت رو درست کن والا همین داستان ادامه داره تا یا بمیری یا بفهمی! از قضاوت کردن های دیگران تا غیبت و حسادت و کلی ویژگی های دیگه که هممون ازش تنفر داریم و بدمون میاد ولی غافل از اینکه عزیزم خودمون هم داریم حتی بعضا بیشتر از اون آدم ها.

حالا بیا ی مختصر نتیجه بگیریم از بحث امروزمون: کلی از ما آدم ها مهاجرت میکنیم بخاطر رفتارهای نامناسب دیگران تو جامعه خودمون به امید اینکه بریم ی جایی شاید رفتار مناسب ببینیم. آخه عزیز من پس نقش تو این وسط چیه ؟ مگه میشه یه دستگاهی سیگنال اشتباه بفرسته ولی دریافتی متفاوت باشه؟ نه دوست من اینجا و اونجا نداره!

بشین با خودت صادقانه وقت بگذار و بگو برای چی میخوایی مهاجرت کنی؟ از چی داری فرار میکنی ؟؟ نکنه که از خودت داری فرار میکنی؟؟؟ قدم اول برای خوشبختی همین که چقدر خودمون رو خوب میشناسیم، چقدر با خودمون صادق هستیم. و الا با تغییر موقعیت چغرافیایی اتفاق خاصی درون تو نمی افته! 

مهاجرت کن اما اول از درون خودت!

دیدگاهتان را بنویسید