درست و غلطی زندگی ما

سلام دوست من!

داشتم به این عنوان فکر میکردم  و گفتم بیام با تو هم به اشتراک بگذارم. در مورد درست و غلطی کارهامون و تصمیماتی که میگیریم.

همین اول کار من برم سر اصل مطلب، کی برای ما تعریف میکنه درست و غلطی کارها رو. درست بودن تصمیمات و نحوه زندگی ما رو کی تعیین میکنه.

خوشبختی وقتی اتفاق می افته که تو از درون احساس خوشبختی داشته باشی و وقتی این حس درونی هست که تو از خودت راضی باشی و خودت رو دوست داشته باشی با همه ویژگی هات و یکی از عواملی که توی این داستان دخیل همین که براساس آنچه خودت میخوایی و دوست داری تصمیم بگیری. حالا اصلا از کجا بفهمیم تصمیمی که ما میگیریم یا رفتاری که داریم براساس خواسته خودمون یا حرف مردم! یا ترس از دست دادن ی چیزی !

درکل اون تصمیمی درست که از قلبت به تو الهام میشه، حالا قطب نمای این که بفهمی تصمیمت درست یا نه این که ببینی مثلا ی تصمیمی که میخوای بگیری یا کاری که میخوای بکنی بخاطر خودت یا نه بخاطر راضی کردن دیگران یا ترسیدن از نظر و نگاه دیگران. مثلا اگه نوع زندگیت بخاطر حرف مردم، این که زشت یا مردم ی چیزی نگن، بدون که داری راه رو اشتباه میری و تو برای خودت زندگی نمیکنی و بخاطر همین شادی درونی نخواهی داشت. یا مثلا اینکه ما میبینیم دیگران چطور دارند زندگی میکنن و پیش خودمون قضاوت کنیم اون درست یا اون غلط، این هم اشتباه.

بزار ی مثال بزنم. مثلا اینجا تو کانادا همه جور آدمی هست، از نوع پوشش های متفاوت تا سبک زندگی های عجیب و غریب که البته از نظر ما عجیب و غریت. 

ببین دوست من مغز کلام اینکه راه به کمال رسیدن برای هر آدمی فرق میکنه، هدایت خداوند برای هر انسانی فرق میکنه. بزار ی مثال قرآنی برات بزنم، مثلا حضرت ابراهیم توی زمانی از زندگی اش رفت با ستاره پرست ها نشست، بعد دید افول میکنند رفت با ماه پرستان نشست، دید اون هم افول میکنه رفت با خورشید پرستان نشست و در نهایت هم از خداوند هدایت خواست و به یکتا پرستی رسید. البته که حضرت ابراهیم این مسیر رو برای هدایت قومش هم انتخاب کرد ولی راه رسیدن به نور از درون همون تاریکی. 

شده گاهی توی زنگی هامون برای انجام ی کاری یا رسیدن به ی خواسته ای به هر دری زدیم ولی نشده، حالا شاید از همون اول هم به خدا میگفتیم که خدایا کمکم کن ولی هدایت شدیم به اون مسیر که ظاهرا درست ولی درست نبود و در نهایت هم خداوند به طرز معجزه گونه ما رو به خواستمون رسونده، یا شفای ی مریضی یا هر چیز دیگه ای.

درست و غلطی در کار نیست مخصوصا وقتی به زندگی دیگران نگاه میکنیم. خیلی از ما ها نه تنها رفتار و اعمال دیگران رو تجزیه و تحلیل میکنیم بلکه برای اون آدم هم نسخه میپیچیم که درست چیه و غلط چیه. پس راهکار چیه؟ راهکار این که اولا فکرمون رو عوض کنیم، قضاوت بی قضاوت! به خودمون بگیم ما نمیدانم چرا و به چه دلیلی اون آدم داره این رفتار رو از خودش نشون میده، ثانیا یادمون باش شاید خداوند بهش الهام کرده که اون مسیر رو بره چون مسیر رشد اون آدم اینطوری. ثالثا در مورد خودت هم همینطور، خودت رو با هیچ کسی تو این جهان مقایسه نکن! تو ی آدم منحصر به فردی، با ویژگی ها و افکار متفاوت، تا میتونی باید به الهامات خودت عمل کنی و از نگاه بقیه و اینکه کار من مثل بقیه هست یا نیست نترسی! نترس اگه چیزی که به دل تو افتاده و مسیری که برای تو باز شده از نظر دیگران اشتباه، اون مسیر مسیر تو.

 

من خودم خیلی از تصمیماتم مورد تائید دیگران نبوده و حتی اشتباه میدونستند و یا مناسب من نمیدونستند. این تفکر اونها بوده. حتی اگه درست هم میگفتند من نمیتوانستم خارج از مسیر هدایتی خودم قرار بگیرم. ولی همیشه هواسم بوده که از خداوند کمک بخوام و بگم خدایا منو هدایت کن به مسیر درست. حالا بعد از ایمان به هدایت خداوند و توکل به خدا اون مسیری که به دل من می افتاد رو میرفتم و خب نتیجه همیشه برای دیگران غیر قابل باور بوده ولی برای خود من تائیدیه این داستان بود که اولا به هدایت خداوند ایمان بیارم، دوما از خداوند کمک بخوام که منو هدایت کن، سوما با توکل به خدا تصمیم خودم رو بگیرم.

از داستان مهاجرت خودم که به زمان خودش مورد تمسخر بود تا بعد که مهاجرت کردم همه متعحب شدن، از نحوه زندگی ام بعد از مهاجرت که حتی دوستای خارجی ام هم متوجه تفاوت زندگی من با بقیه شدند. از رابطه ام، فرزندم و اتفاقات روزانه که برای من داره به ی شکل متفاوت و منحصر به فرد می افته. 

همه اینها و این شیوه زندگی که من فوق العاده راضی هستم به لطف خداوند نتیجه این تفکر که درست و غلطی در کار نیست مخصوصا وقتی دیگران میخوان برای من تعریف کنند که این تصمیم رو نگیر اشتباه یا این تصمیم رو بگیر درست. خودم با توجه به علایقم با توجه به اعتقاداتم با توجه به الهاماتی که به قلبم وارد میشه تصمیم میگیرم و عمل میکنم فارغ از نتیجه که چی میشه. البته من باور دارم که هر اتفاقی بافته به نفع من. من باور دارم که هیچ کس هیچ قدرتی تو زندگی من نداره. من باور دارم که هرآنچه مرا نکشد مرا قوی تر میکنه! پس با این باورها و با این طرز فکر زندگی دلخواه خودم رو انتخاب میکنم و زندگی میکنم.

البته که خب من هم همیشه همیشه نتونستم این شیوه رو داشته باشم و گاهی بوده که ترس ها و هزارو ی چیز دیگه مانع شده ولی در اکثر مواقع و شرایط زندگی من این سبک شخصی خودم رو داشتم و به طور کلی از زندگی ام رضایت قلبی رو دارم.

 

خلاصه دوست داشتم این مطلب رو با تو هم به اشتراک بگذارم و بگم که اگه تو شرایطی هستی که نیاز به تصمیم گیری داری، به خودت نگاه کن، به قلبت گوش کن و فارغ از تمام دنیا اون کار رو انجام بده.

نترس! شجاع باش!

دیدگاهتان را بنویسید